ادبیات تبلیغ
سال هفتاد و سه بود. ما طرف قرارداد تبلیغاتیِ لوازم خانگی آزمایش و کنوود و ساعت امگا و تلویزیون نوکیا بودیم و حجم بالایی از آگهیهای چاپی و محیطی و تلویزیونی را پوشش میدادیم. صفر تا صد کار برای ما جذاب و جالب بود چون از یک طرف تبلیغات شیرینیهای خودش را داشت و از طرف دیگر ما همه جوان بودیم و جویای نام و در کار تبلیغات تازهکار، گرچه چند سالی بود که در این حوزه مشغول کار بودیم و مشتریهای خوبی هم داشتیم و در آن زمان چند کتاب تبلیغاتی به انگلیسی برایم ارسال شده بود و من به هر سختی و مشقتی که بود سرگرم مطالعه بودم و دنیای جدیدی به رویم گشوده شده بود، که دنیای بسیار عجیبی بود و من تازه با معنی کمپین تبلیغاتی و برنامهریزی رسانه و تحقیق بازار آشنا شده و متوجه شده بودم ما اهالی تبلیغات چقدر در این حوزه ناآگاهیم و از مفاهیم روز و عملکرد حرفهای عقبیم. از آن پس، همیشه در این فکر بودم که چطور میشود این فاصله را از بین برد و برای نسل خود و نسل آینده راه دسترسی به منابع تبلیغات روز دنیا را هموارتر کرد. در سال ۷۹، که قرادادهای کنسرسیوم کلید خورده بود و سخت گرم کار بودیم من برای شرکت در جلسۀ چای احمد و گذراندن یک دورۀ چای سفری به دبی رفتم و آنجا با مدیر عامل چای احمد آشنا شدم که بزرگمردی بسیار دوستداشتنی بود، او کتابی به من هدیه داد به نام ۲۲ قانون برند و به من گفت که آن را بخوانم و نظرم را به او بگویم. همان شب کتاب را یکنفس تا صبح خواندم. ناگهان دنیای تبلیغات در نگاهم تغییر کرد و برای اولین بار با واژۀ برند آشنا شدم. همین انگیزهای شد تا با خرید تعدادی کتاب تخصصی در این حوزه به تهران برگردم. کتاب «راهنمای گام به گام برای کپیرایترها» نوشتۀ رابرت بلای از همه جالبتر بود، این کتاب به همراه ۲۲ قانون برند برای من چنان جذابیتی داشتند که تصمیم گرفتم آنها را منتشر کنم. به یاری خانم منیژه بهزاد کتابها ترجمه شد و ابوالفتح قهرمانی، که روحش شاد و قرین آرامش باشد، در ویرایش آنها کوشید و پس از آمادهسازی کتابها برای طبع و نشر، کار انتشارات سیته شروع شد و کتاب ادبیات تبلیغ اولین کتابی بود که توسط این انتشارات منتشر شد و با این کتاب قصۀ ما شروع شد و ماجرا همچنان ادامه دارد. یاد آن روزگاران خوش و سپاسگزارِ همۀ همراهان.
شروع قصه ما
۲۰
مهر