ال ریس، استاد برتر حوزهی بازاریابی و دخترش لورا ریس از فعالان بینالمللی بازاریابی و برندسازی، کتاب «نبرد در اتاق فرمان» را بر اساس نزاعی همیشگی میان مدیریت و بازاریابی نوشتهاند و این موضوع را یکی از اصلیترین دلایل عدم اثربخشی بسیاری از کسبوکارها در صنایع مختلف دانستهاند. این کتاب از زاویه دیدهای مختلفی به تشریح این موضوع میپردازد.
در این کتاب چه میخوانیم؟
پیشگفتار: ذهن تفکیکیافتهی شما
مقدمه: پردهی مخملی
فصل اول/ مدیریت با واقعیتها سروکار دارد، بازاریابی با برداشتها
فصل دوم/ مدیریت بر محصول تمرکز دارد، بازاریابی بر برند
فصل سوم/ مدیریت به تصاحب برند میاندیشد، بازاریابی به تصاحب صنعت
فصل چهارم/ مدیریت طرفدار محصولات بهتر است، بازاریابی طرفدار محصولات مختلف
فصل پنجم/ مدیریت چندمحصولیبودن را میپسندد، بازاریابی تکمحصولیبودن را
فصل ششم/ مدیریت در تلاش برای گسترش برند است، بازاریابی در تلاش برای حذف حواشی یک برند
فصل هفتم/ مدیریت میخواهد نخستین محرک باشد، بازاریابی به ذهنیتسازبودن فکر میکند
فصل هشتم/ مدیریت در پی ورودی جنجالی به بازار است، بازاریابی در پی یک شروع آرام
فصل نهم/ مدیریت قلب بازار را هدف میگیرد، بازاریابی یکی از دو سر بازار را
فصل دهم/ مدیریت دوست دارد مالک همه چیز باشد، بازاریابی تنها به مالکیت یک واژه میاندیشد
فصل یازدهم/ مدیریت با جملات انتزاعی سروکار دارد، بازاریابی با چکشهای بصری
فصل دوازدهم/ مدیریت یک برند را ترجیح میدهد، بازاریابی چندین برند را
فصل سیزدهم/ مدیریت به زیرکی اعتقاد دارد، بازاریابی به اعتبار
فصل چهاردهم/ مدیریت به برندسازی مضاعف باور دارد، بازاریابی به تکبرندبودن
فصل پانزدهم/ مدیریت روی رشد مستمر برنامهریزی میکند، بازاریابی روی تبلیغ بازار
فصل شانزدهم/ مدیریت دشمن گروه محصولی جدید است، بازاریابی در فکر برتری در یک گروه محصولی جدید
فصل هفدهم/ مدیریت در پی ارتباط با مشتری است، بازاریابی در پی جایگاهسازی
فصل هجدهم/ مدیریت در پی مشتریان ماندگار است، بازاریابی به مشتریان مقطعی راضی است
فصل نوزدهم/ مدیریت عاشق اهدای کوپن و در نهایت فروش است، بازاریابی از آن متنفر است
فصل بیستم/ مدیریت در تلاش برای تقلید از رقباست، بازاریابی خلاف این عمل میکند
فصل بیستویکم/ مدیریت از تغییر نام متنفر است، بازاریابی معمولاً از آن استقبال میکند
فصل بیستودوم/ مدیریت چشم امید به خلاقیتهای پیدرپی دارد، بازاریابی تنها به یک خلاقیت راضی است
فصل بیستوسوم/ مدیریت شیفتهی رسانههاست، بازاریابی به این قضیه چندان مطمئن نیست
فصل بیستوچهارم/ مدیریت رویکردی کوتاهمدت دارد، بازاریابی رویکردی بلندمدت
فصل بیستوپنجم/ مدیریت بر باور عمومی تکیه دارد، بازاریابی بر باور بازاریابی
نکتهی آخر
مطالعهی این کتاب برای چه کسانی مفیدتر خواهد بود؟
– مدیران و کارشناسان بازاریابی
– علاقهمندان و پژوهشگران حوزهی بازاریابی
– مدیران و صاحبان کسب وکار
بخشی از این کتاب:
مدیریت به زیرکی اعتقاد دارد، بازاریابی به اعتبار
جک ولش و همسرش سوزی در ستون مخصوص به خود در مجلهی بیزینس ویک، در پاسخ به این که «بعضی از بهترین رویکردهای توسعهی بازاریابی کداماند؟» این طور پاسخ دادند: «دو کمپین فوقالعاده که در ارتباط با وورلد سریز اجرا شدند. در نخستین کمپین، یکی از خردهفروشهای بوستون به نام جوردن قول داده بود فروش تمام مبلمانی را که آپریل سال گذشته به فروش رسانده، در صورت پیروزی رد ساکس در ماه اکتبر اهدا کند.» (که این کار را کردند.)
«در دومین کمپین، تاکو بل قول داده بود در صورتی که یکی از بیسهای زمین بیسبال در این سری مسابقات دزدیده شود، به هر آمریکایی یک ساندویچ تاکو بدهد.» (و این اتفاق افتاد.)
ولش ادامه میدهد که «وقتی همهی اینها گفته شد و همه به قول خود عمل کردند، نتیجه این بود که ایدههای زیرکانه هنوز هم میتوانند امتیاز بیشتر را کسب کنند.»
ممکن است مبلمان و صندلی رایگان و ساندویچ تاکوی رایگان بتوانند تحسین مدیران را برانگیزند، اما بازاریابی را نه. بازاریابی ربطی به زیرکی ندارد، بلکه تماماً ثباتقدم و اعتبار است.
برای خرید نسخهی الکترونیکی این کتاب اینجا کلیک کنید.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.